يه روز يه يزدي و تبريزي و اصفهاني تو يه مهموني هستن بعد يزديه ميخوادابميوهش رو بخوره ميبينه يه پشهتوشه بعد ليوان رو كنار ميزشرخ و نميخورش.بعدش كه تبريزيه ميخواد ابميوهش رو بخوره پشهروميبينه ميگه اي پشه مگه تو حرام و حلال حاليت نميشه؟نوبت اصفهانيه كه ميرسه پشهرو در مياره و پشت گردن پشه مزنه و ميگه تخ كن تخ كن !؟
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
درباره ما
اطلاعات کاربری
آرشیو
آمار سایت
کدهای اختصاصی