****************************************جک و لطیفه****************************
یه روز یه مرده ای می میره از پسرش می پرسن که چی شد پدرت مرد؟
پسر می گه:شیر خورد مرد
بهش می گن یعنی چه؟ چطوری؟
میگه داشت شیر می خورد گاوه نشست
****************************************جک و لطیفه****************************
در مسابقه اسبدواني یه نفر صد هزار دلار روي اسب شماره 28 شرطبندي كرد و اتفاقا برنده 500 هزار دلار شد.
مسئول برگزاري مسابقه از او پرسيد: چطور اين همه پول رو روي اسب شماره 28 شرطبندي كردي؟
گفت: ديشب خواب ديدم كه دائما جلوي چشمم يك عدد 6 و يك عدد 8 ميآد.
مسئول برگزاري پرسيد: 6 و 8 چه ربطي به 28 داره؟
یارو گفت: مگه شيش هشت تا 28 تا نميشه؟
****************************************جک و لطیفه****************************
یارو ده هزار تومن تو جيبش بوده ميخواسته بره مواد بگيره. تو راه نيرو انتظامي رو ميبينه، یواشکی پولا رو پرت ميكنه تو جوب!
****************************************جک و لطیفه****************************
پلیسه به یارو : مگه نمی دونی اینجا ماهیگیری ممنوعه؟
یارو : ولی تابلو نزدین
پلیس: نزدیم که نزدیم ، زود باش از روی آکواریوم باغ وحش بیا پایین!
****************************************جک و لطیفه****************************
پسره تو خواستگاری از یه دختره می پرسه اسم شما چیه؟ دختره می گه اسم من توی تمام باغچه ها هست. پسره می گه: آهان فهمیدم ، اسمتون شلنگه
****************************************جک و لطیفه****************************
نصیحت یه شوهر به زنش: هر وقت یه سوسک تو دستشویی دیدی با دمپایی فورا نکوب رو سرش…
بی توجه از بغلش رد شو… این کار از صدتا فحش براش بدتره